1. the lid of a suitcase
در چمدان
2. the lid popped open
در (قوطی) تلقی باز شد.
3. a four-month lid on prices
تثبیت چهار ماهه ی قیمت ها
4. a kettle lid
درکتری
5. a manhole lid (which is) flush with the side- walk
دریچه ای که با کف پیاده رو همتراز است.
6. a pot's lid
سر پوش دیگ
7. put the lid on the pressure-cooker
در دیگ زودپز را بگذار.
8. the can's lid snapped down
در قوطی تلقی بسته شد.
9. flip one's lid (or wig)
(خودمانی) دیوانه شدن،اختیار از کف دادن،از خود بی خود شدن
10. take the lid off something
(عامیانه) افشا کردن،(از راز) پرده برداشتن
11. pari raised the lid of the box
پری در جعبه را بلند کرد.
12. to put a lid on gambling
از قمار جلوگیری کردن
13. put the (tin) lid on
(انگلیس - عامیانه) کارد را به استخوان رساندن
14. we nailed down the lid on the box
ما در جعبه را به آن با میخ کوبیدیم.
15. we prized out the lid of the box
در جعبه را به زور باز کردیم.
16. you must seal the jar's lid well
در بستو را باید خوب کیپ کنی.
17. You have to twist the lid off, not pull it.
[ترجمه ترگمان] باید درش رو باز کنی، نه اینکه درش بیاری
[ترجمه گوگل]شما باید درب را خم کنید، نه آن را بکشید
18. He jabbed at the lid with a knife.
[ترجمه ترگمان]با چاقو به در ضربه زد
[ترجمه گوگل]او با یک چاقو در درب گذاشت
19. Can you get the lid off this jar?
[ترجمه ترگمان]می شه در این شیشه رو باز کنی؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید درب این شیشه را بگیرید؟
20. He gave it another screw and the lid was tightly on.
[ترجمه ترگمان]یک پیچ دیگر به آن داد و در صندوق را محکم بست
[ترجمه گوگل]او یک پیچ دیگر را به او داد و درب کاملا محکم بود
21. I can't shut the suitcase lid when it's so full.
[ترجمه پارسا] من نمیتوانم چمدان را وقتی پر است ببندم
[ترجمه ترگمان]وقتی انقدر پر است نمی توانم در چمدان را ببندم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم درب چمدان را بسته کنم وقتی آنقدر پر است
22. I put the lid on the pot, but the water is boiling so fiercely that it won't stick on.
[ترجمه ترگمان]در قوطی را روی دیگ گذاشتم، اما آب به قدری شدید است که نمی تواند دوام بیاورد
[ترجمه گوگل]من درب را روی گلدان قرار داده ام، اما آب به طرز سختی جوش می رود تا آن را حفظ کند
23. I can't take the lid off, it's stuck!
[ترجمه ترگمان]من نمی تونم درش را باز کنم، گیر کرده!
[ترجمه گوگل]من نمی توانم درب را بگیرم، گیر کرده ام!
24. I lifted the lid of the box and peered in.
[ترجمه ترگمان]در جعبه را باز کردم و به داخل آن نگاه کردم
[ترجمه گوگل]من جعبه جعبه را برداشتم و داخل شدم