کلمه جو
صفحه اصلی

آردی

فارسی به انگلیسی

floury, farinaceous


farinaceous, floury


فرهنگ فارسی

ویژگی مادۀ غذایی‌ای که در دهان نرم و آردمانند است


لغت نامه دهخدا

آردی . (ص نسبی ) از آرد. منسوب به آرد. آلوده ٔ به آرد. آردین : حلوای آردی . || (اِ) قسمی از شفتالو. (غیاث اللغات ). هلوآرده ، و آن شفتالوئی باشد خرد و کم آب .


فرهنگ عمید

آغشته به آرد.



کلمات دیگر: