کلمه جو
صفحه اصلی

آرام بخش

فارسی به انگلیسی

tranqullzing, comfortingsedative, consolatory, comforting, tranquilizer, calmative, opiate, soothing, restful, demulcent, balmy, tranquilizing, soother, pacifier, anodyne, lenitive, relaxer, relaxant, lenitic, lenitive


consolatory, lenitive, opiate


مترادف و متضاد

آرامش‌بخش، تسکین‌دهنده، تسلابخش، قراربخش، مسکن


فرهنگ فارسی

مسکن، آرام کننده


دارویی که اثر آرام‌کننده دارد و اضطراب و تنش را تسکین می‌دهد


فرهنگ معین

(بَ) (ص فا.) تسکین دهنده ، مسکن .


لغت نامه دهخدا

آرام بخش . [ ب َ ] (نف مرکب ) مُسَکِّن .


فرهنگ عمید

دارویی که بدون اثر گذاشتن بر روی هوش و حافظۀ افراد باعث تغییر حالت عاطفی فرد و آرامش و تسکین درد او بشود؛ مُسکن؛ آرام‌دهنده؛ آرامش‌دهنده؛ آرام‌ده.



کلمات دیگر: