ideal, aim, desire
آرمان
فارسی به انگلیسی
apotheosis, aspiration, cause, creed, goal, ideal, Mecca, motto, slogan
فرهنگ اسم ها
(تلفظ: ārmān) آرزو ، حسرت ، کمال مطلوب ، مراد و خواسته ؛ تصوراتی که برای ساختن جنبههای گوناگون زندگیِ مطلوب در ذهن انسان هاست ، آنچه باید باشد و به آن میاندیشیم .
مترادف و متضاد
ایده، ایدهآل، شعار، مرام، هدف
نصبالعین
آرزو، امید
اندوه، حسرت، غم
۱. ایده، ایدهآل، شعار، مرام، هدف
۲. نصبالعین
۳. آرزو، امید
۴. اندوه، حسرت، غم
فرهنگ فارسی
ادراک هنری هنرمند که کاملتر از اثر هنری اوست و از اندیشۀ خود هنرمند سرچشمه گرفته است
فرهنگ معین
( اِ.) 1 - آرزو، امید. 2 - حسرت ، اندوه . 3 - اصل .
لغت نامه دهخدا
آرمان . (اِ) حسرت . لهف . دریغ. اندوه . (مجمل اللغة). اَرمان .
- آرمان خوردن ؛ حسرت بردن .
|| آرزو. اَمَل :
هر حوائج را که بودش آرمان
راست کردی میر شهری رایگان .
از فراقت روز و شب عشاق را هست الامان
هرکه دیدار تو بیند نیستش هیچ آرمان .
|| امید. رجاء :
نه امّید آن کایچ بهتر شوی تو
نه ارمان آن کِم تو دل نگسلانی .
- امثال :
بخورد و بمرد به از آرمان بگور .
کرده پشیمان نکرده آرمان .
- آرمان خوردن ؛ حسرت بردن .
|| آرزو. اَمَل :
هر حوائج را که بودش آرمان
راست کردی میر شهری رایگان .
مولوی .
از فراقت روز و شب عشاق را هست الامان
هرکه دیدار تو بیند نیستش هیچ آرمان .
خواجوی کرمانی .
|| امید. رجاء :
نه امّید آن کایچ بهتر شوی تو
نه ارمان آن کِم تو دل نگسلانی .
منوچهری .
- امثال :
بخورد و بمرد به از آرمان بگور .
کرده پشیمان نکرده آرمان .
آرمان . (اِخ ) نامی از نامهای مردان :
چو کردوی شاپور و چون اندیان
سپهدار ارمینیه وْ آرمان
نشستند با شاه ایران براز
بزرگان فرزانه ٔ رزم ساز.
چو کردوی شاپور و چون اندیان
سپهدار ارمینیه وْ آرمان
نشستند با شاه ایران براز
بزرگان فرزانه ٔ رزم ساز.
فردوسی .
فرهنگ عمید
۱. آرزو.
۲. امید.
۳. آرزوی بزرگ.
۴. حسرت.
〈 آرمان خوردن: (مصدر لازم) حسرت خوردن؛ حسرت بردن.
گویش مازنی
آرزو
کلمات دیگر: