heavenly, divine
آسمانی
فارسی به انگلیسی
celestial, divine, ethereal, godlike, heavenly, holy, supernal
مترادف و متضاد
فلکی
عرشی، قدسی، ملکوتی
آبیرنگ
هوایی ≠ ارضی، خاکی، زمینی
۱. هوایی
۲. فلکی
۳. عرشی، قدسی، ملکوتی
۴. آبیرنگ ≠ ارضی، خاکی، زمینی
فرهنگ معین
( ~.)(ص نسب .) 1 - سماوی ، سپهری . 2 - نجومی . 3 - عالی . 4 - آبی روشن . 5 - خدایی .
لغت نامه دهخدا
آسمانی . [ س ْ / س ِ ] (ص نسبی ) سماوی . فلکی . سپهری . چرخی . گرزمانی . گردونی . || نجومی . احکامی . احکام نجومی :
ولیکن اتفاق آسمانی
کند تدبیرهای مرد باطل .
|| عِلوی : اجرام آسمانی . || آسمانی ، آبی آسمانی ؛ رنگ آبی روشن . || نوعی از آتش بازی . || ربانی . الهی . خدائی . لاهوتی . غیبی . طبیعی . قدرتی (باصطلاح عوام ) :
وگر آسمانی جز این است راز
چه باید کشیدن سخنها دراز.
همان نیز چیزی که کانی بود
کجا رستنش آسمانی بود.
شما را همه شادمانی بود
مرا اختر آسمانی بود.
مگر کآسمانی دگرگونه کار
فراز آید از گردش روزگار.
مگر آسمانی سخن دیگر است
که چرخ روان از گمان برتر است .
اگر آسمانی چنین است رای
کسی را به راز فلک نیست پای .
و هرکه از فیض آسمانی و عقل غریزی بهره مند شد... آرزوهای دنیا بیابد ودر آخرت نیکبخت گردد. (کلیله و دمنه ). و افعال و اقوال او را بتأیید آسمانی بیاراست . (کلیله و دمنه ). کسب از جائی که همت بتوفیق آسمانی آراسته باشد آسان دست دهد. (کلیله و دمنه ). و بر خردمند واجب است که بقضاهای آسمانی رضا دهد. (کلیله و دمنه ).
منگر ای مظلوم سوی آسمان
کآسمانی شاه داری درزمان .
بخت و دولت بکاردانی نیست
جز بتأیید آسمانی نیست .
|| به وحی . به تنزیل : کتب آسمانی . احکام آسمانی .
ولیکن اتفاق آسمانی
کند تدبیرهای مرد باطل .
منوچهری .
|| عِلوی : اجرام آسمانی . || آسمانی ، آبی آسمانی ؛ رنگ آبی روشن . || نوعی از آتش بازی . || ربانی . الهی . خدائی . لاهوتی . غیبی . طبیعی . قدرتی (باصطلاح عوام ) :
وگر آسمانی جز این است راز
چه باید کشیدن سخنها دراز.
فردوسی .
همان نیز چیزی که کانی بود
کجا رستنش آسمانی بود.
فردوسی .
شما را همه شادمانی بود
مرا اختر آسمانی بود.
فردوسی .
مگر کآسمانی دگرگونه کار
فراز آید از گردش روزگار.
فردوسی .
مگر آسمانی سخن دیگر است
که چرخ روان از گمان برتر است .
فردوسی .
اگر آسمانی چنین است رای
کسی را به راز فلک نیست پای .
فردوسی .
و هرکه از فیض آسمانی و عقل غریزی بهره مند شد... آرزوهای دنیا بیابد ودر آخرت نیکبخت گردد. (کلیله و دمنه ). و افعال و اقوال او را بتأیید آسمانی بیاراست . (کلیله و دمنه ). کسب از جائی که همت بتوفیق آسمانی آراسته باشد آسان دست دهد. (کلیله و دمنه ). و بر خردمند واجب است که بقضاهای آسمانی رضا دهد. (کلیله و دمنه ).
منگر ای مظلوم سوی آسمان
کآسمانی شاه داری درزمان .
مولوی .
بخت و دولت بکاردانی نیست
جز بتأیید آسمانی نیست .
سعدی .
|| به وحی . به تنزیل : کتب آسمانی . احکام آسمانی .
فرهنگ عمید
۱. مربوط به آسمان.
۲. الهی؛ ربانی؛ خدایی: ◻︎ بخت و دولت به کاردانی نیست / جز به تٲیید آسمانی نیست (سعدی: ۸۴).
۳. مربوط به تقدیر و سرنوشت.
۴. به رنگ آسمان؛ آبی آسمانی؛ آبی روشن؛ آبی کمرنگ.
۵. (حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] ارجمند بودن؛ گرانقدر بودن.
کلمات دیگر: