کلمه جو
صفحه اصلی

آبرومند

فارسی به انگلیسی

respectable


decent, honorable, modest, prestigeful, prestigious, reputable, respectable, salubrious


مترادف و متضاد

آبرودار، باآبرو، برومند، شریف، محترم، معتبر


عفیف


۱. آبرودار، باآبرو، برومند، شریف، محترم، معتبر
۲. عفیف


لغت نامه دهخدا

آبرومند. [ ب ِ م َ ] (ص مرکب ) عفیف . شریف .


فرهنگ عمید

۱. آبرودار؛ باآبرو؛ دارای اعتبار و شرف.
۲. عفیف.
۳. بامناعت.



کلمات دیگر: