to slate, to make water, said of beasts
آب انداختن
فارسی به انگلیسی
فرهنگ معین
(اَ تَ)(مص ل .) 1 - نطفه ریختن در رحم . 2 - ادرار کردن .
لغت نامه دهخدا
آب انداختن . [ اَ ت َ ] (مص مرکب ) میختن ستور. || پختگی آغازیدن میوه . || جدا شدن آب ماست و آش سرد و جز آن از دیگر اجزاء.
کلمات دیگر: