rough surface, small elevations
آج
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
هریک از بخشهای مجزای نقش رویه، با شکلهای هندسی مختلف، مانند دنده یا نوار، که با شیار از یکدیگر جدا شدهاند و درمجموع، نقش رویه را تشکیل میدهند
لغت نامه دهخدا
آج . (اِ) آز. خواهش . تمنا. طمع.
گویش مازنی
۱نوعی قارچ ۲پوست کندن انار،گردو و پرتقال
نوعی درخت که نام دیگر آن شیرافرا است
کلمات دیگر: