to sigh, to utter a sigh
آه کشیدن
فارسی به انگلیسی
sigh, yearn
لغت نامه دهخدا
آه کشیدن . [ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) برآوردن آه از سینه بر اثر غمی و اندوهی یا دریغ و حسرتی یا غبطه ای و مانند آن :
از این کاردل تنگ شد شاه را
همی هر زمان برکشید آه را.
- آه کشیدن برای چیزی ؛ سخت آرزومند آن بودن . آهه . اهّه . تأوّه .
از این کاردل تنگ شد شاه را
همی هر زمان برکشید آه را.
فردوسی .
- آه کشیدن برای چیزی ؛ سخت آرزومند آن بودن . آهه . اهّه . تأوّه .
کلمات دیگر: