کلمه جو
صفحه اصلی

آویزه

فارسی به انگلیسی

(earring with a) pendant, vermiform appendix


appendage, appendix, drape, pendant, tag


مترادف و متضاد

گوشوار، گوشواره


فرهنگ فارسی

لوله‌ای نازک و کوتاه به طول 7 تا 10 سانتی‌متر، چسبیده به انتهای کورروده متـ . آپاندیس * مصوب فرهنگستان اول


فرهنگ معین

(زِ) (اِمر.) 1 - گوشواره . 2 - آپاندیس .


لغت نامه دهخدا

آویزه . [ زَ / زِ ] (اِ)آپاندیس . (فرهنگستان ).


آویزه . [زَ / زِ ] (اِ) گوشوار. گوشواره . قرطه :
ای از تو مرا گوش پر و دیده تهی
خوش آنکه ز گوش پای در دیده نهی
تو مردم دیده ای نه آویزه ٔ گوش
از گوش بدیده آ که در دیده بهی .

کمال اسماعیل .


نخشبیهای وی از گوهر پاک
کرد یاقوت تر آویزه ٔ تاک .

جامی .


دُرِ نظم من در سراسرْ جهان
شد آویزه ٔ گوش شاهنشهان .

هاتفی .


و بیشتر این کلمه به معنی الماس و دیگر گوهرهای ثمین است که بحلقه ٔ گوشواره آویزند یا در نگین دان آن نشانند.
- آویزه ٔ گوش کردن گفته ای را ؛ آن را فراموش نکردن . از آن پند و عبرت گرفتن . هماره بدان کار کردن .

فرهنگ عمید

۱. چیزی که به چیز دیگر آویخته شده؛ آویخته.
۲. (اسم) گوشواره.
۳. (اسم) گردن‌بند؛ گوشواره.
۴. (اسم) (زیست‌شناسی) آپاندیس.



کلمات دیگر: