کلمه جو
صفحه اصلی

آمرزش

فارسی به انگلیسی

forgiveness, absolution


absolution, beatitude, forgiveness, remission, salvation


مترادف و متضاد

آمرزگاری، بخشایش، بخشش، غفران، مغفرت


فرهنگ معین

(مُ زِ) (اِمص .)بخشایش گناه از طرف خدا، مغفرت .


لغت نامه دهخدا

آمرزش . [ م ُ زِ ] (اِمص ) بخشیدن خدای تعالی گناه را بر بنده پس از مرگ . مغفرت . غفران . درگذرانیدن از. درگذشتن از خطا. عفو. بخشش . بخشایش . صفح . رحمت . تجاوز. بخشیدن شاه یا مهتری خطای رعیت یا کهتری را :
گر آمرزش آید ز یزدان پاک
شما را ز خون برادر چه باک ؟

فردوسی .


گر آمرزش آید شما را ز شاه
جز او را مخوانید خورشید و ماه .

فردوسی .


اگر پوزش نکو باشد ز کهتر
نکوتر باشد آمرزش ز مهتر.

(ویس و رامین ).


گفت ای کنیزک گناه ... مهتر تو بزرگتر از آن است که آمرزش توان کرد. (نوروزنامه ). لکن در آن نگر که اگر توفیق باشد... آمرزش بر اطلاق مستحکم شود. (کلیله و دمنه ).
- آمرزش خواستن ؛ استغفار. (زوزنی ). بخشایش طلبیدن .

فرهنگ عمید

۱. بخشایش.
۲. بخشودن گناه بنده از جانب خداوند، به‌ویژه پس از مرگ.


گویش مازنی

آمرزش دادن – آمرزیدن



کلمات دیگر: