کلمه جو
صفحه اصلی

بالا آوردن

فارسی به انگلیسی

to bring up, to train


regurgitate, to vomit


disgorge, puke, vomit


مترادف و متضاد

قی کردن، استفراغ کردن، شکوفه کردن


دیوار ساختن، عمارت کردن


ایجاد کردن، به وجود آوردن


سبب شدن، باعث شدن


۱. قی کردن، استفراغ کردن، شکوفه کردن
۲. دیوار ساختن، عمارت کردن
۳. ایجاد کردن، به وجود آوردن
۴. سبب شدن، باعث شدن


لغت نامه دهخدا

بالا آوردن . [ وَ دَ ] (مص مرکب ) صعود دادن . از پائین ببالا بردن . برآوردن .
- بالا آوردن ساختمان ؛ ساختمانی را بمرحله ٔ پوشش درآوردن .
- بالا آوردن غذا ؛ بمجاز استفراغ کردن .قی کردن . هراش کردن . برگرداندن . اشکوفه فتادن کسی را.



کلمات دیگر: