کلمه جو
صفحه اصلی

برآمد

فارسی به انگلیسی

issue, outcome, [rare.] expenditure


outcome


فرهنگ فارسی

هریک از نتیجه‌های یک آزمایش تصادفی


لغت نامه دهخدا

برآمد. [ ب َ م َ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) روا کردن . اسعاف . قضا : هرکه ایشان را بمنزل خود می طلبید بر متابعت سنت رسول (ص ) و بجهت برآمد کار آن نیازمند میرفتند. (انیس الطالبین ). رجوع به برآمدن شود.


دانشنامه عمومی

نتیجه، به دست آمده.



کلمات دیگر: