کلمه جو
صفحه اصلی

برآورد کردن

فارسی به انگلیسی

to estimate


appraise, assess, calculate, estimate, evaluate, gauge, guess, judge, rate, reckon, values


مترادف و متضاد

ارزیابی کردن، تخمین زدن، تقویم کردن، تقویم‌نمودن


فرهنگ معین

( ~. وُ کَ دَ) (مص م .) تخمین زدن .



کلمات دیگر: