bound, dependent, respecter, under
پایبند
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
اسیر، پایبست، گرفتار، مقید ≠ مجرد
اساس، بنیاد، بن، بیخ، پی
دلباخته، هواخواه
خلخال
بخو، زنجیر، کند
بند، دوال
۱. اسیر، پایبست، گرفتار، مقید
۲. اساس، بنیاد، بن، بیخ، پی
۳. دلباخته، هواخواه
۴. خلخال
۵. بخو، زنجیر، کند
۶. بند، دوال ≠ مجرد
کلمات دیگر: