to set or reduce
جا انداختن
فارسی به انگلیسی
لغت نامه دهخدا
جا انداختن . [ اَت َ ] (مص مرکب ) رختخواب گستردن . || استخوان از جای رفته را بجای خود بازآوردن . (شکسته بندی ). || کسی یا چیزی را بموقعی دلخواه آوردن .
کلمات دیگر:
to set or reduce
جا انداختن . [ اَت َ ] (مص مرکب ) رختخواب گستردن . || استخوان از جای رفته را بجای خود بازآوردن . (شکسته بندی ). || کسی یا چیزی را بموقعی دلخواه آوردن .