کلمه جو
صفحه اصلی

خوشبو

فارسی به انگلیسی

sweet-smelling, perfumed


aromatic, fragrant, redolent, savory, savoury


فارسی به عربی

عطري , مشتم , معتدل , معطر , وردي


مترادف و متضاد

بویا، دماغ‌پرور، شمیم، طیب، عنبرشمیم، شمیم‌ناک، عاطر، عطرآگین، عطرآلود، عطرآمیز، معطر ≠ بدبو



کلمات دیگر: