کلمه جو
صفحه اصلی

ردخور

فارسی به انگلیسی

something that is likely to be rejected


لغت نامه دهخدا

ردخور. [ رَ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب ) در تداول عامه ، ردشدنی . خورای رد شدن . سزاوار ترک . ترک کردنی : ردخور ندارد؛ قطعی است . حتمی است . (فرهنگ فارسی معین ). دعای او ردخور ندارد؛ ردناشدنی است . (یادداشت مؤلف ).



کلمات دیگر: