کلمه جو
صفحه اصلی

شاخ درآوردن

فارسی به انگلیسی

to be struck(or knocked) all of a heap, to have a horn grow onone's head


لغت نامه دهخدا

شاخ درآوردن . [ دَوَ دَ ] (مص مرکب ) در محاوره ٔ امروز بمعنی بسیار تعجب کردن است . (فرهنگ نظام ). عظیم حیرت کردن از شنیدن یا دیدن چیزی . || در تکلم بمعنی بسیار پشیمان شدن . (فرهنگ نظام ). رجوع به شاخ برآوردن شود.



کلمات دیگر: