to come off, to come loose, to peel off, to flake, to scale off, to be leavened
ور آمدن
فارسی به انگلیسی
peel, slough
skin
فرهنگ معین
(وَ. مَ دَ) (مص ل .) 1 - (عا.) کنده شدن ، جدا شدن . 2 - آماده شدن خمیر برای پخت نان . 3 - برآمدن ، مقابله کردن . 4 - چاق شدن .
کلمات دیگر: