poisonous, poisoned
زهرآگین
فارسی به انگلیسی
baneful, toxic, virulent, virulently
مترادف و متضاد
زهرآلود، زهردار، سمآلود، سمی
فرهنگ معین
( ~.) (ص مر.) زهرآلود.
لغت نامه دهخدا
زهرآگین . [ زَ ] (ص مرکب ) زهرآلوده و دارای زهر. (ناظم الاطباء). آمیخته به زهر. زهرآلود. سمی . (فرهنگ فارسی معین ). زهردار. زهرآلود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
نه شکنجی که بود زهرآگین
نه شکنجی که بود دوغ آگنج .
نه شکنجی که بود زهرآگین
نه شکنجی که بود دوغ آگنج .
سوزنی (یادداشت ایضاً).
فرهنگ عمید
زهرآلود؛ زهردار؛ آمیخته به زهر.
کلمات دیگر: