کلمه جو
صفحه اصلی

آغشته کردن

فارسی به انگلیسی

to dip, to mix, to smear, to moisten, to impregnate, to adulterate, to welter, to saturate, to soak, to infuse, to macerate, to pollute


فرهنگ فارسی

در مایعی مخلوط کردن، آلودن، آغشتن


جملات نمونه

پنبه را با الکل آغشتن و روی زخم مالیدن

to dip cotton in alcohol and rub in it on the sore


گچ را با آب آغشتن

to mix plaster with water


دستان خود را به خون اشخاص بی‌گناه آغشتن

to smear one's hands with the blood of innocent people


لغت نامه دهخدا

آغشته کردن . [ غ َ / غ ِ ت َ / ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آغشتن .



کلمات دیگر: