کلمه جو
صفحه اصلی

برازنده بودن

فارسی به انگلیسی

to befit, to fit, to suit, to be becoming, to become, to be appropriate


become


فرهنگ فارسی

برازنده


جملات نمونه

این رفتار برازنده‌ی جوانی مانند تو نیست

this behaviour does not become a young man like you



کلمات دیگر: