caulk, dike, dope, lock, sealant, sealer, wall, weir
آب بند
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
بند، سد، ورغ
فرهنگ معین
(بَ) (ص . اِمر.) 1 - سَّد. 2 - کسی که ماست و پنیر و مانند آن را درست می کند. 3 - کسی که تَرَک ظروف شکسته را می گرفت .
لغت نامه دهخدا
آب بند. [ آب ْ، ب َ ] (نف مرکب ) آنکه ماست و پنیر و سرشیر و خامه کند. || آنکه درزهای ظروف فلزین با موم مذاب یا قلعی سد سازد. || آنکه یخ گیرد.
فرهنگ عمید
۱. کسی که یخ میسازد.
۲. آنکه بستنی و پالوده یا ماست و پنیر و خامه درست میکند.
۳. (اسم) سد.
کلمات دیگر: