کلمه جو
صفحه اصلی

آبناک

فارسی به انگلیسی

dilute, thin


لغت نامه دهخدا

آبناک . (ص مرکب ) آب دار. آمیخته به آب : ضیاح ، ضیح ؛ شیری آبناک . و زمینی آبناک ؛ زمین که چشمه های بسیار دارد. زمین که آب از آن تراود.


فرهنگ عمید

آبدار؛ نم‌دار؛ مرطوب.



کلمات دیگر: