کلمه جو
صفحه اصلی

انتظام دادن

فارسی به انگلیسی

to put in order

فرهنگ فارسی

نظم کردن . مرتب کردن

لغت نامه دهخدا

انتظام دادن. [ اِ ت ِ دَ ] ( مص مرکب ) نظم کردن. منتظم کردن. مرتب کردن. ( از یادداشت مؤلف ).


کلمات دیگر: