کلمه جو
صفحه اصلی

آرزومندی

فارسی به انگلیسی

hunger, thirst, vagary, wistfulness


مترادف و متضاد

اشتیاق، رغبت، شوق، میل


تعشق، شیفتگی، عاشقی، هواداری


تحسر، حسرت


۱. اشتیاق، رغبت، شوق، میل
۲. تعشق، شیفتگی، عاشقی، هواداری
۳. تحسر، حسرت


فرهنگ معین

( ~. مَ) (حامص .) 1 - شوق ، اشتیاق . 2 - حسرت . 3 - غرض .


لغت نامه دهخدا

آرزومندی . [ رِ م َ ] (حامص مرکب ) شوق . اشتیاق . پویه . تعطش . بَهْش . التیاع . توق . صبابت :
سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی
ندا آمد که واثق شو بالطاف خداوندی .

حافظ.


ورای حد تقریر است شرح آرزومندی .

حافظ.


حدیث آرزومندی که در این نامه ثبت افتد
همانا بی غلط باشد که حافظ داد تلقینم .

حافظ.


|| تَحنّن . نُزوع . نِزاع . || غَرض .
- آرزومندی نمودن ؛ تَشوّق . تَنوّق .
- آرزومندیها ؛ آمال . اشواق . مُنی ̍. اهواء. اطماع . امانی . شهوات . حاجات .

فرهنگ عمید

۱. میل؛ رغبت؛ شوق؛ اشتیاق.
۳. [قدیمی، مجاز] دل‌باختگی؛ عاشقی.



کلمات دیگر: