detestation, disgust, distaste, execration, hatred, odium, repugnance, repulsion, venom
آریغ
فارسی به انگلیسی
فرهنگ معین
( اِ.) دلسردی ، نفرت ، کینه .
لغت نامه دهخدا
آریغ. (اِ) کراهت و کینه یا نفرتی که از قول یا فعل کسی در دل گیرند. دل سردی :
آه از غم آن نگار بدمهر
کآریغ ز من بدل گرفته .
آزیغ را نیز بمعانی مذکوره در فرهنگها ضبط کرده اند و ظاهراً یکی تصحیف دیگریست .
آه از غم آن نگار بدمهر
کآریغ ز من بدل گرفته .
خسروانی .
آزیغ را نیز بمعانی مذکوره در فرهنگها ضبط کرده اند و ظاهراً یکی تصحیف دیگریست .
فرهنگ عمید
۱. دلسردی.
۲. کینه و عداوتی که از کسی در دل کس دیگر پیدا شود؛ نفرت: ◻︎ آه از غم آن نگار بدمهر / کآریغ ز من به دل گرفته (خسروانی: شاعران بیدیوان: ۱۲۰ حاشیه).
کلمات دیگر: