merciful
آمرزگار
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
آمرزشکار، آمرزنده، بخشاینده، غفار، غفور
فرهنگ معین
(مُ زْ یا زِ) (ص فا.) آمرزشکار.
لغت نامه دهخدا
آمرزگار. [ م ُ ] (ص مرکب ) آمرزشکار. آمرزنده . غافر. غفور. غفار. عَفُوّ. حسن التجاوز. کریم الصفح . جمیل الصفح . رحیم . راحم . بخشاینده :
گناه من ار نامدی در شمار
تو را نام کی بودی آمرزگار؟
گناه من ار نامدی در شمار
تو را نام کی بودی آمرزگار؟
نظامی .
فرهنگ عمید
۱. بخشایندۀ گناهان؛ آمرزنده.
۲. از صفات باریتعالی.
کلمات دیگر: