کلمه جو
صفحه اصلی

میخ قدم

فرهنگ فارسی

کسی که پایش شکسته و نتواند بجایی رود .

لغت نامه دهخدا

میخ قدم. [ ق َ دَ ] ( ص مرکب ) که قدمی چون میخ کوفته بر جایی پا بر جای دارد. || کسی که نمی تواند حرکت کند. ( یادداشت لغت نامه ). || لنگ و پاشکسته که نمی تواند راه رود. ( ناظم الاطباء ). کسی را گویند که پاشکسته به کنجی نشسته باشد و به جایی نرود. ( برهان ) ( آنندراج ).


کلمات دیگر: