کلمه جو
صفحه اصلی

بی در

فارسی به انگلیسی

topless


لغت نامه دهخدا

بی در. [ دَ ] (ص مرکب ) (از: بی + در) که در ندارد. بی باب . بدون در. بدون مدخل یا بدون آنچه بر مدخل قرار دهند. شواهد زیر، هم بمعنی خود «در» و هم بمعنی مدخل یعنی جای نصب در است :
که کرد این گنبد پیروزه پیکر
چنین بی روزن و بی بام و بی در.

ناصرخسرو.


بی در و روزن بسی حصارستان
بی در و روزن کسی حصار کند.

ناصرخسرو.


چندین همی بقدرت او گردد
این آسیای تیزرو بی در.

ناصرخسرو.


بی زاد مشو برون و مفلس
زین خیمه ٔ بی در مدور.

ناصرخسرو.


آورد بدان سرای بی در
آن مژده بدان همای بی پر.

نظامی .


زاهد بی علم خانه ٔ بی در[ است ] .

سعدی .




کلمات دیگر: