کلمه جو
صفحه اصلی

دل آسا

فارسی به انگلیسی

soothing


فرهنگ اسم ها

(تلفظ: del āsā) (به مجاز) آسایش دهنده‌ی دل ، آرامش دهنده‌ی خاطر .


لغت نامه دهخدا

دل آسا. [ دِ ] (نف مرکب ) دل آسای . آساینده ٔ دل . آسایش دهنده به دل .(آنندراج ). هرآنچه خاطر را آسایش دهد و موجب تسکین قلب گردد. خاطرنواز. تسلی دهنده . (از ناظم الاطباء).
- دل آسا شدن ؛ تسلی شدن . (از آنندراج ) :
از کنار و بوسم اکنون دل نمی گیرد قرار
من که از شوقش به پیغامی دل آسا می شدم .

اشرف (از آنندراج ).


- دل آسا نمودن ؛ دل دادن . جرأت دادن . (یادداشت مرحوم دهخدا) : نواب ابوالمنصورخان سرداران لشکر هندوستان را دل آسا نموده ... (مجمل التواریخ ابوالحسن گلستانه ). آزادخان از راه عجز بعرض رسانید که این سگ در صحراها و بیابانها می گردید حالا به خانه ٔ کریم شاه رو آورده است ، کریم خان متألم شده او را دل آسا نمود.(تاریخ زندیه ).
- || آسایش دادن به دل . (آنندراج ). تسلی . تسلیت . (ناظم الاطباء).
|| آسایش یافته به دل . (آنندراج ).
|| (ص مرکب ) مانند دل . بر سان دل . همانند دل : خط نسیان بر صفحه ٔ عصیان او کشیده او را دل آسا و با خود همراه گرفت . (مجمل التواریخ ابوالحسن گلستانه ).

فرهنگ عمید

آسایش‌دهنده به دل؛ آنچه باعث آسایش قلب و آرامش خاطر شود.



کلمات دیگر: