کلمه جو
صفحه اصلی

شکوهمند

فارسی به انگلیسی

august, brilliant, costly, epic, glorious, impressive, magnificent, majestic, noble, Olympian, palatial, pompous, princely, proud, regal, rich, spectacular, splendid, splendorous, splendrous, stately, superb, regally, spectacularly, splendidly, sumptuously, superbly


فرهنگ اسم ها

(تلفظ: šokuhmand) باشکوه .


مترادف و متضاد

باجلال، باشکوه، باشوکت، باعظمت، پرابهت، شوکتمند، فرمند، مجلل ≠ بی‌شکوه


لغت نامه دهخدا

شکوهمند. [ ش ُ م َ ] (ص مرکب ) باوقار. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). صاحب شکوه . (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ): تحریم ؛ شکوهمند کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). توقیر؛ شکوهمند داشتن . (یادداشت مؤلف ) (دهار).



کلمات دیگر: