کلمه جو
صفحه اصلی

ناآگاه

فارسی به انگلیسی

ignorant, insensible, unaware, unawares, unbeknown, unconscious, unknowing


مترادف و متضاد

بی‌اطلاع، بی‌خبر، پرت، غافل، ناوارد، ناواقف، ندانم‌کار ≠ آگاه خبیر


لغت نامه دهخدا

ناآگاه . (ص مرکب ) نامطلع. بی خبر. نامستحضر. که خبردار نیست . که آگاه نیست . || خفته . ناهوشیار. غیر متیقظ. || نااستاد. بی تجربه . که واقف و ماهر نیست . مقابل آگاه . رجوع به آگاه شود.


فرهنگ عمید

۱. بی‌خبر؛ بی‌تجربه.
۲. (قید) ناگاه؛ غفلتاً.



کلمات دیگر: