کلمه جو
صفحه اصلی

تحقق یافتن

فارسی به انگلیسی

materialize, prove

مترادف و متضاد

realize (فعل)
واقعی کردن، درک کردن، دریافتن، نقد کردن، فهمیدن، تحقق یافتن، پی بردن، تحقق بخشیدن، قوه اوردن

come off (فعل)
تحقق یافتن، وقوع یافتن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) بثبوت رسیدن درست شدن واقعیت یافتن : (( بطلان این مطلب تحقق یافت . ) )

پیشنهاد کاربران

جامه ی کردار پوشیدن

کارواژه ی�جامه ی کردار پوشیدن� را می توان در بسیاری باره ها بجای کارواژه های �تحقق یافتن� و �به تحقق رسیدن� بکار برد.

- به نفاذ پیوستن ؛ واقع شدن. انجام گرفتن : آن عزیمت به نفاذ پیوست. ( جهانگشای جوینی ) .

- به نفاذ رسیدن ؛ انجام گرفتن. تحقق یافتن : هرچه به زرق ساخته شود اگر به نفاذ رسد دست تدارک از آن قاصر باشد. ( کلیله و دمنه ) .


به فعل آمدن:تحقق یافتن.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۲۷۱ ) .

( برگرفته از یادداشت آقای باقری )


کلمات دیگر: