memorial, memento, mnemonic, prompter, remembrance, reminder, reminiscences, reminiscent, souvenir, testimony
یادآور
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
خاطرنشان، متذکر
فرهنگ معین
(وَ) (ص فا.) آن که به یاد آورد، آن چه به یاد آورد.
لغت نامه دهخدا
یادآور. [ وَ ] (نف مرکب ) چیزی یا کسی که بیاد آورد. متذکرشونده . بیاد آورنده . بیاد آرنده : اسب سیاه گشتاسپی یادآور اسب سیاه خسرو پرویز ساسانی است . (فرهنگ ایران باستان تألیف پورداود ص 261). رجوع به یاد آوردن شود.
فرهنگ عمید
آنکه کسی یا چیزی را به یاد کسی بیاورد؛ یادآورنده.
کلمات دیگر: