کلمه جو
صفحه اصلی

bin

انگلیسی به فارسی

باین، لاوک، صندوق، صندوقچه، انبارک، گردران، جازغالی، تغار، اخور


صندوقچه


آخورک، گردران، جازغالی، صندوق، لاوک، تغار، آخور، انبارک


مترادف و متضاد

container


Synonyms: box, case, canister, crate, basket, carton, receptacle


جملات نمونه

She threw the letter in the bin.

نامه را در زباله‌دان انداخت.


He put the sugar and tea in the bin.

شکر و چای را در صندوقچه گذاشت.


اصطلاحات

bread bin

ظرف نان، ناندان


dust bin

خاکروبه‌دان


coal bin

زغال‌دان، سطل زغال‌سنگ



کلمات دیگر: