محیل، حقهباز، آب زیرکاه، ناقلا، مکار
cagey or cagy
انگلیسی به فارسی
زیرک و محتاط
جملات نمونه
Even though he was very cagey, he was finally caught by the police.
با وجود آنکه خیلی ناقلا بود، بالأخره به چنگ پلیس افتاد.
He answered the judge cagily.
با زیرکی و احتیاط به پرسشهای قاضی جواب میداد.
کلمات دیگر: