۱. برافراشته، برکشیده، کشیده
۲. کوک، نواخته
۳. اخته
آخته
مترادف و متضاد
فرهنگ معین
(تِ)(ص مف .) 1 - برآورده ، کشیده ، بیرون کشیده .2 - برافراشته ، بالا برده . 3 - کشیده ، مقابلِ منحنی . 4 - گشوده ، باز کرده .
لغت نامه دهخدا
آخته . [ ت َ / ت ِ ] (ترکی ، ص ) خایه برکشیده . خصی کرده از جانوران و خاصه اسب و خروس . اَخته .
آخته . [ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) اَخْته . آهخته . آهیخته . کشیده . برکشیده . آهنجیده . لنجیده . مسلول . مشهر. بیرون کرده . برآورده . بیرون کشیده . مستخرج . || درازکرده . ممدود. ممدوده . مبسوط. || برافراشته . مرفوع . بلندکرده . برفراشته . || بردوخته به (چشم ). || کنده . برکنده (جامه ). || کشیده (صف و رده ). || پیوسته . متصل . || نواخته . بساز و بسامان کرده . و رجوع به آختن شود.
فرهنگ عمید
۱. بیرونکشیدهشده؛ آهیخته؛ برکشیده؛ برآورده.
۲. برافراشته: ◻︎ گرش بر فریدون بدی تاختن / امانش ندادی به تیغ آختن (سعدی۱: ۱۳۷)، ◻︎ ای که شمشیر جفا بر سر ما آختهای / صلح کردیم که ما را سر پیکار تو نیست (سعدی۲: ۳۷۰).
اخته#NAME?