کلمه جو
صفحه اصلی

آذار

فرهنگ معین

[ معر. ] ( اِ.) ششمین ماه از ماه های سریانی ، ماه اول بهار.


لغت نامه دهخدا

آذار. (اِ) ماه اول بهار سریانی . (السامی فی الاسامی ). ماه هفتم از سالهای سریانی است میان شباط و نیسان که ابتدای سال از ایلول ماه اول خزان باشد. نام ماه اول بهار است از سال رومیان و بودن آفتاب در برج حوت . (برهان قاطع) :
ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزید
وجه ِ می میخواهم و مطرب که میگوید رسید.

حافظ.


ماه ششم از ماههای رومیه . (قاموس فیروزآبادی ). مدت ماندن آفتاب در برج حوت که به هندش چیت نامند و آن ماه اول از ربیع است . (مؤیدالفضلاء). آذر و آذار، ماه سوم از سالهای مسیحی . (اقرب الموارد). و آن را اَذار بفتح همزه هم گفته اند :
آن پرّ نگارینْش بدو بازنبندند
تا آذرمه بگذرد وآید آذار.

منوچهری .


منم آذار وتو نوروز خرم
هرآیینه بود این هر دو با هم .

(ویس و رامین ).


آنی که پدید آمد در باغ شریعت
از عدل تو آذار و ز احسان تو نیسان .

ناصرخسرو.


ای دَرْت ز بی برگان چون شاخ در آذر
وی دِلْت ز بخشیدن چون باغ در آذار.

سنائی .


این هنوز اول آذار جهان افروز است
باش تا خیمه زند دولت نیسان و ایار.

سعدی .


آذار ببرد آب رخ آذر و کانون
وز دردسر هر دو امان داد جهان را.

سلمان ساوجی .



فرهنگ عمید

ماه سوم تقویم شمسی کشورهای عربی، بعد از شباط و قبل از نیسان، مطابق ماه مارس فرنگی. از ماه‌های سال سُریانی یا رومی؛ ماه اول بهار: ◻︎ این هنوز اول آذار جهان‌افروز است / باش تا خیمه زند دولت نیسان و ایار (سعدی۲: ۶۴۶).



کلمات دیگر: