کلمه جو
صفحه اصلی

آزفنداک

فرهنگ معین

(فَ) ( اِ.) نک آژفنداک .


لغت نامه دهخدا

آزفنداک . [ ف َ ] (اِ) آژفنداک . آفنداک . قوس قزح . تیراژه ، نوشه ، سریر،رخش ، کمردون ، آدینده ، کمر رستم ، کمان رستم ، انطلیسون ، طوق بهار و غیره از مترادفات آن است :
کمان آزفنداک شد ژاله تیر
گل غنچه پیکان زره آبگیر.

اسدی .



فرهنگ عمید

= رنگین‌کمان: ◻︎ کمان آزفنداک شد ژاله تیر / گل غنچه پیکان، زره آبگیر (اسدی: صحاح‌الفرس: آزفنداک).


دانشنامه عمومی

رنگین کمان



کلمات دیگر: