(غَ دَ) (مص م .) نک آغاریدن .
آغردن
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
آغردن . [ غ َ دَ ] (مص ) خوردن . (فرهنگ اسدی ، خطی ) :
باده خوریم اکنون با دوستان
زآنکه بدین وقت می آغرده به .
باده خوریم اکنون با دوستان
زآنکه بدین وقت می آغرده به .
خفاف (ازفرهنگ اسدی ، خطی ).
فرهنگ عمید
۱. نم کردن؛ خیساندن؛ تر کردن.
۲. آشامیدن؛ نوشیدن.
کلمات دیگر: