جانوران موذي , جانور افت , حشرات موذي
آفات
عربی به فارسی
فرهنگ معین
[ ع . ] ( اِ.) جِ آفت ؛ آفت ها، آسیب ها.
لغت نامه دهخدا
آفات . (ع اِ) ج ِ آفت (آفة). آسیبها : آن چهار که مطلوب است و بدین اغراض بجز آن نتوانند رسید، کسب مال است از وجهی پسندیده ... و صیانت نفس از حوادث و آفات آنقدر که در امکان درآید. (کلیله و دمنه ). و حوادث و آفات عارضی ... در کمین . (کلیله و دمنه ).
بنفشه با شقایق در مناجات
فلک میگفت فی التأخیر آفات .
- آفات آسمانی ؛ در زراعت ، آسیبهای جوّی که به کشت رسد، چون سِن و تگرگ و ملخ و شجام و زنگ و امثال آن .
|| مصائب . بلیات . مِحَن .
بنفشه با شقایق در مناجات
فلک میگفت فی التأخیر آفات .
نظامی .
- آفات آسمانی ؛ در زراعت ، آسیبهای جوّی که به کشت رسد، چون سِن و تگرگ و ملخ و شجام و زنگ و امثال آن .
|| مصائب . بلیات . مِحَن .
فرهنگ عمید
آفت#NAME?
فرهنگ فارسی ساره
آسی بها، آفت ها، گزندها
کلمات دیگر: