کلمه جو
صفحه اصلی

آکنش

فرهنگ معین

(کَ نِ) ( اِ.) آن چه که با آن درون چیزی را پر کنند. پشم یا پنبه که درون لحاف یا تشک یا جامه کنند. آکنه نیز گویند.


لغت نامه دهخدا

آکنش . [ ک َ ن ِ ] (اِمص ) اسم مصدر و عمل آکندن . || (اِ) آکنه . حشو :
چون راست بود خوب نماید سخن
در خوب جامه خوب شود آکنش .

ناصرخسرو.


آن طبع را که علم و سخاوت شعار نیست
از عالمیش فخر و ز زفتیش عار نیست
جز چشم زخم امت و تعویذ بخل نیست
جز رد چرخ و آکنش روزگار نیست .

سنائی .



فرهنگ عمید

۱. عمل آکندن.
۲. آنچه درون چیزی را با آن پر کنند؛ آکنه: ◻︎ چون راست بُوَد خوب نماید سخن / در خوب جامه خوب شود آکنش (ناصرخسرو: ۴۴۱).



کلمات دیگر: