(لَ) ( اِ.) = آلسن : نک آلر.
آلست
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
آلست . [ ل َ ] (اِ) سُرین . آلر. آرست :
همچون رطب اندام و چو روغنْش سراپای
همچون شبه زلفین و چو پیلسته ش آلست .
در بعض فرهنگها بکلمه معنی اِست نیز داده اند.
همچون رطب اندام و چو روغنْش سراپای
همچون شبه زلفین و چو پیلسته ش آلست .
عسجدی .
در بعض فرهنگها بکلمه معنی اِست نیز داده اند.
فرهنگ عمید
آلر؛ سرین؛ کفل؛ ران.
کلمات دیگر: