کلمه جو
صفحه اصلی

ترش رو

فارسی به انگلیسی

acidulous, morose


فرهنگ معین

(تُ رْ یا رُ) (ص مر.) بدخو.


فرهنگ عمید

کسی که اخم کند و روی خود را درهم بکشد؛ بداخم؛ بدخو: ◻︎ مبر حاجت به نزدیک تُرُش‌روی / که از خوی بدش فرسوده گردی (سعدی: ۱۱۳)، ◻︎ اگر حنظل خوری از دست خوش‌خوی / به از شیرینی از دست تُرُش‌روی (سعدی: ۱۱۲).



کلمات دیگر: