کلمه جو
صفحه اصلی

چشم آویز

فرهنگ معین

( ~.) (اِ.) تعویذی که برای دفع چشم زخم درست کنند.


لغت نامه دهخدا

چشم آویز. [ چ َ/ چ ِ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) چیزی باشد سیاه و شبکه دار که از موی دم اسب بافند و زنان آنرا مانند نقاب از پیش چشم آویزند. چیزی باشد که از موی مشبک بافند وزنان آن را پیش چشم خود آویزند تا مردم ایشان را نبینند و ایشان همه چیز را ببینند و آنرا «ایازی » و «ایاسی » نیز گویند. (جهانگیری ). چیزی که از موی مشبک بافند و زنان پیش چشم آویزند و بیشتر آنست که رنگ آن سیاه باشد و ایشان مردان را ببینند و مردان ایشان رانبینند و آنرا «ایازی » و «ایاسی » گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). نقابی سیاه و شبکه دار که از موی دم اسب سازند و زنان در جلو چشم آویخته روی خود را بدان بپوشانند. (ناظم الاطباء). نقاب ساخته از موی که زنان وقت بیرون رفتن بر رو اندازند تا آنها بیرون را ببینند و کسی روی آنها را نبیند که اکنون «پیچه » نامیده میشود. (فرهنگ نظام ). نقاب . پیچه . روبند :
همچو چادر سفیدرو باشید
نه سیه جامه همچو چشم آویز.

نظام قاری .


سپیدروی شدند آن همه ز چشم آویز
که بود او بمیانشان سیاهی لشکر.

نظام قاری .


|| چیزی هم هست از پوست که آنرا تریشه تریشه کنند و بجهت دفع مگس از پیش چشم اسب آویزند. (برهان ). چیزیست از تمسه تریشه تریشه که جهت دفع مگس از پیش چشم اسب آویزند و «پشه پران » نیز گویند. (ناظم الاطباء). مگس پران (در اصطلاح روستائیان خراسان ). || آنرا چشم پنام نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). چشم آرو. چیزی که جهت دفع چشم زخم نویسند. تعویذ. باطل السحر :
سحر چشمان تو باطل نکند چشم آویز
مست چندانکه بکوشند نباشد مستور.

سعدی .



رجوع به چشم پنام شود.

فرهنگ عمید

۱. نقابی بافته‌شده از موی اسب که زنان مسلمان آن را در کوچه و بازار به چهرۀ خود می‌زدند؛ پیچه.
۲. نقابی که از تسمههای باریک درست کنند و جلو چشمان اسب آویزان کنند.
۳. تعویذ؛ چشمارو؛ باطل‌السحر: ◻︎ سِحرِ چشمان تو باطل نکند چشم‌آویز / مست چندان‌ که بپوشند نباشد مستور (سعدی۲: ۴۵۴).



کلمات دیگر: