آماده، حاضر به خدمت، حاضررکاب، مهیا، گوشبهفرمان
حاضریراق
مترادف و متضاد
فرهنگ معین
( ~. یَ) [ ع - تر. ] (ص مر.) مهیا، آماده .
لغت نامه دهخدا
حاضریراق . [ ض ِرْ ی َ ] (ص مرکب ) آماده . مهیا :
جمله عریان ز جامه و شلوار
همه حاضریراق بوس و کنار.
|| که تمام سلاح بر تن دارد.
- حاضریراق شدن ، حاضریراق بودن ؛ مهیا و آماده شدن یا بودن . مجازاً، لباس پوشیده و مهیای رفتن بجائی شدن یا بودن .
- حاضریراق کردن ؛ مهیا و آماده کردن .
جمله عریان ز جامه و شلوار
همه حاضریراق بوس و کنار.
اشرف (در تعریف رانیان هندوستان ).
|| که تمام سلاح بر تن دارد.
- حاضریراق شدن ، حاضریراق بودن ؛ مهیا و آماده شدن یا بودن . مجازاً، لباس پوشیده و مهیای رفتن بجائی شدن یا بودن .
- حاضریراق کردن ؛ مهیا و آماده کردن .
فرهنگ عمید
۱. [مجاز] آماده.
۲. کسی که سلاح کامل با خود دارد.
۳. [مجاز] کسی که وسایل لازم را برای انجام دادن کاری فراهم کرده و کاملاً آماده باشد.
کلمات دیگر: