کلمه جو
صفحه اصلی

خون سرد

لغت نامه دهخدا

خون سرد. [ س َ ] (ص مرکب ) صفت عمومی تمام جانورانی است که دمای بدن آنها ثابت نیست و از تغییرات دمای محیط پیروی می کند. (فرهنگ اصطلاحات علمی ). || جانوری که با سرد شدن هوابخواب می رود و از حرکت می ایستد تا دوباره هوا گرم شود. || آنکه زود خشمگین نگردد. آنکه زود از جای بدر نرود. (یادداشت مؤلف ). مقابل خون گرم . || حلیم . بردبار. شکیبا. مقابل خون گرم . || بی غیرت . بی حمیت . لاقید. بی رگ . بیقید. || آنکه دیر دوستی کند. (یادداشت بخط مؤلف ).


فرهنگ عمید

۱. [مقابلِ خون‌گرم] (زیست‌شناسی)
۲. [عامیانه، مجاز] ویژگی کسی که زود خشمگین نمی‌شود؛ بردبار؛ متین؛ آرام.



کلمات دیگر: