(تلفظ: dād āfarin) (در قدیم) پدید آورندهی عدالت ؛ (به مجاز) خداوند ؛ (در موسیقی ایرانی) دادآفرید، از الحان قدیم موسیقی.
دادآفرین
فرهنگ اسم ها
فرهنگ معین
(فَ) (ص فا.) 1 - آن که عدالت ایجاد کند. 2 - از نام ها و صفات باری تعالی . 3 - یکی از گوشه های موسیقی .
لغت نامه دهخدا
دادآفرین . [ ف َ ] (اِخ ) از نامهای خدای تعالی . حق تعالی که آفریننده ٔ داد است :
پناهت به دادآفرین باد وبس
که از بد جز او نیست فریادرس .
به دادآفرینی که دارنده اوست
همان جان ده و جان برآرنده اوست .
به نیروی دادآفرین شاد زی
ز بندی که نگشاید آزاد زی .
به طامات مجلس نیاراستم
ز دادآفرین توبه اش خواستم .
|| (نف مرکب ) خالق عدل . پدیدآورنده ٔ عدالت . عدل آفریننده و آن صفت خدا قرار گیرد :
بدو گفت یزدان دادآفرین
ترا ایدر آورد از ایران زمین .
جهان شد ز دادش پر از آفرین
بفرمان دادار دادآفرین .
آن پیمبر کو باعجاز نگین بر انس و جان
بود مستولی بحکم ایزد دادآفرین .
|| (اِ مرکب ) نام نوائی است از موسیقی . (جهانگیری ).
پناهت به دادآفرین باد وبس
که از بد جز او نیست فریادرس .
اسدی .
به دادآفرینی که دارنده اوست
همان جان ده و جان برآرنده اوست .
نظامی .
به نیروی دادآفرین شاد زی
ز بندی که نگشاید آزاد زی .
نظامی .
به طامات مجلس نیاراستم
ز دادآفرین توبه اش خواستم .
سعدی .
|| (نف مرکب ) خالق عدل . پدیدآورنده ٔ عدالت . عدل آفریننده و آن صفت خدا قرار گیرد :
بدو گفت یزدان دادآفرین
ترا ایدر آورد از ایران زمین .
فردوسی .
جهان شد ز دادش پر از آفرین
بفرمان دادار دادآفرین .
فردوسی .
آن پیمبر کو باعجاز نگین بر انس و جان
بود مستولی بحکم ایزد دادآفرین .
عبدالواسع جبلی .
|| (اِ مرکب ) نام نوائی است از موسیقی . (جهانگیری ).
دادآفرین . [ف َ ] (اِخ ) نام نیای هجدهم اسپهبد بختیار، جهان پهلوان روزگار خسروپرویز که قصه ٔ او در بختیارنامه آمده است و نواده ٔ پنجم رستم دستان . (تاریخ سیستان ص 8).
فرهنگ عمید
۱. دادآفریننده؛ آفرینندۀ داد.
۲. (اسم، صفت) یکی از نامها و صفات باری تعالی: ◻︎ پناهت به دادآفرین باد و بس / که از بد جز او نیست فریادرس (اسدی: ۲۸۷)، ◻︎ بدو گفت یزدان دادآفرین / تو را ایدر آورد از ایران زمین (فردوسی: ۶/۵۷۶ حاشیه).
کلمات دیگر: